loading...

انگاره هاي آشنا

بازدید : 31
يکشنبه 7 آذر 1400 زمان : 15:54

بدان از چي نگراني مثلا دانسته هايت تكراريه

خوشخيال باش ، آسايش و مرتب بودن كافيه

انتخاب خودته و نياز ندارد به تاييد سايرين

توجه به درگيريهايت در مورد بيقيه راهكاريه

بدترين پيشامد ممكن نهايتش آيا چه ميشود

هر اشتباه و سوتي كه داشتي گويي واهمه ايه

فوقش بي محلي كنن اما شايد اينجور نيست

شگردهاي جواب دادن مشكلها ياد گرفتنيه

دانسته ها و آزمودنهايي كه انجام دادي ببين

نيز شرايط و داشته ها دورش خط كشيدنيه

با خواندن دانش و نوآوريهايت ميشود بهتر

ياد ميگيري نكاتي و روش نقش گذاريه

نوع فكر موجب مشكلات ذهني زيادي شده

و توان يافتن راههاي برطرف نمودنش شدنيه

بازدید : 32
شنبه 6 آذر 1400 زمان : 12:01

براي شخم زدن مزرعه سيب زميني

كار برايش سخت شد چونان سراشيبي

تنها آشنايش كه ميشناخت دوستش بود

كه ازش دور بود و نداشت بهش دستيابي

نوشت نامهء شورانگيزي و پرداخت به مهم

نيازمند كمكم و امسال ندارم بهر كشت تواني

تلاش كنيم و درآمد هدر نرود حيف است

با بودنت انجام شدنيست كاش بنمايي دركي

يارش گفتا هيچ انجام نده آنجا كارگر ميفرستم

و فردا خيليها پرانرژي آمدند و شخم زدندي

گلهاي باغ پايان كار با نشاط و خوب درآمد

قشنگ بهم نگاه نمودند از چنين زبردستي

بازدید : 29
شنبه 6 آذر 1400 زمان : 12:13

عاشقتم دوست دارم مهربون

رؤيا بودي آشنا شدي روزافزون

پاياني كه نداره اين حس خوب

به اندازهء ستاره هاي آسمون

سرشاره قلبم از حرف هاي قشنگت

از همون ديدن نخست اينو بدون

بهترين روز زندگانيم بود نگاه تو

و هر روز گشت بيشتر تا هم اكنون

خيلي خوشبختم تو همدمي و كنارم

عشقمون خيلي رو رواله و موزون

همچو گل دلبرانه اي و نوازش آور

چه خوبه زمان نگذره نازي پيشم بمون

همه دلخواه من لبخند زيباي دلت

بشكف اي غنچه به لبخندهاي نيشگون

دستتو بذار تو دستام نوبهار گشتا دلم

گرد پريشانيم زدوده شد از هر نورون

بازدید : 25
شنبه 6 آذر 1400 زمان : 12:26

هم نشيني با تو خوب بود چي شده

خوشحالي هميشه جور بود بد شده

مثبتي و پر انرژيهايت كجاست زيباترين

كه هماره صبح و شب بودي سرزنده

چرا ترسيده بودي از فكرهايت

از همه روشنيها وخوبيها يكهو دلزده

بيشترين رازها انگاري توي دل تو بود

اشك توي چشمانت شد مث يه چشمه

حواست پرت شد و واسه چيزي كوچيك

همه چيز يواش يادت رفت شد فريبنده

خسته بودي هرچي ديدي يا شنيدي

دوست نداشتي هرچي را گفتي كه تلخه

از شكستها شدي سردرگم به آخر خط رسيدي

آنگاه ديدي لذت هميشه ات آهسته رفته

يادبگير و تواناييت را از ته قلب باور نما

ميتوني ول كني افسوسو ز فكرتت زدوده

خودتو پيدا نما و از نو بساز زندگاني را

هر چي انجام نشده گشت آموزنده

براي ديدن فردا بايد يك دوباره بودن

ارمغان اين تلاشت ميبيني دلت خوشه

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 1
  • بازدید سال : 3
  • بازدید کلی : 174
  • <
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    لینک های ویژه